معنی تاش بیموئن - جستجوی لغت در جدول جو
تاش بیموئن
علفی که مناسب درو کردن باشد
ادامه...
علفی که مناسب درو کردن باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تاش بموئن
کره اسب آماده به کار، جو و گندم آماده ی درو
ادامه...
کره اسب آماده به کار، جو و گندم آماده ی درو
فرهنگ گویش مازندرانی
تنگ بیموئن
سر رفتن حوصله، در تنگنا افتادن
ادامه...
سر رفتن حوصله، در تنگنا افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
پش بیموئن
روی دادن، رخ دادن، قاطی کردن، دیوانه شدن، جلو افتادن
ادامه...
روی دادن، رخ دادن، قاطی کردن، دیوانه شدن، جلو افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تاش بزوئن
عملی در شالی کوبی که به واسطه ی آن برنج سفید و شفاف می شود
ادامه...
عملی در شالی کوبی که به واسطه ی آن برنج سفید و شفاف می شود
فرهنگ گویش مازندرانی
خاش بموئن
خوش آمدن از چیزی یا کسی
ادامه...
خوش آمدن از چیزی یا کسی
فرهنگ گویش مازندرانی
خش بیموئن
خوش آمدن
ادامه...
خوش آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی